خدا کند تو بیایی...
سخته نوشتن...واسه من یکی نوشتن خیلی سخته.اونم از امام نوشتن. امان زمان ... آخه ، نمی دونم خودم چقدر بهش نزدیکم . یا شاید ازش دورم...آخه حساب نکردم که چه کارایی باید می کردم و نکردم ، یا نباید می کردم و کردم !! نمی دونم ، نمی دونم تا حالا بااعمالم چقدر درد به درداش اضافه کردم... نمی دونم منتظر واقعی هستم یا نه . اصلا ما منتظریم یا اون؟
امام منتظره که 313 تا یار واقعی داشته باشه که معنای واقعی اللهم عجل لولیک الفرج رو بدونن . 313 نفری که امام رو دوست داشته باشن به خاطر خودش . نه فقط واسه حاجت های ریز و درشت خودشون .
نیمه شعبان هر سال همه خیابونا رو چراغونی میکنیم . آخه... کوچه پس کوچه های دلمون چی می شه؟
چقدر تلخ شد نوشته ام ...نمی خواستم تو شب تولدش اینقدر تلخ بنویسم . ولی شاید اگه ما دلامون رو هم مثل این خیابونا چراغونی می کردیم و اینقدر این دلا تاریک نبود ، و شاید اگه با گناهامون اینقدر دلشو خون نمی کردیم ، اون حالا بین ما بود... شاید نه...حتما بود .
اونوقت دیگه جشن تولدشو با حضور سبز خودش جشن می گرفتیم...
به امید آن روز
عمریست که از حضور او جا ماندیم !
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم...
پی نوشت : امیدوارم هر کی این نوشته رو می خونه فردا اون دو رکعت نماز حاجت رو هم بعد از نماز ظهر واسه ظهور بخونه. در ضمن امیدوارم فقط این دعا رو نکنیم که ظهور امامو ببینیم...به قول بعضیها ابن ملجم هم امام زمانشو دید.!!!.عرضه داشته باشیم از خورشید پشت ابر بهره بگیریم......
التماس دعا